کد مطلب:35473 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:212
با ویرانی دین، دنیا را آباد مكن. «مصقله بن هبیره الشیبانی» بر «اردشیر خره»، یكی از شهرهای فارس فرمانروایی داشت و شاید در هنگام تقسیم بیت المال، قدری از دوستان صمیمی خود جانبدار كرده بود. چون این گزارش از سوی بازرسان مخفی به امیرالمومنین (ع) رسید، بی درنگ این نامه به نام «مصقله» نگاشته و ارسال شد: شنیدم به تقسیم اموال رب به ترمیم دنیای خود ناروا شكستی در این كار، بنیان دین به شهری كه هستی در آن حكمران به گرد سرای تو ای مصقله! عربهای بی مایه لخت پا كه چون حكم عزلت رسد آن زمان همان جمع درمانده ی مفتخوار ترا كرده گمراه آن سان به لاف خیانت در اموال حق، ناسزا نمی دانی ای بی خرد مصقله! نه آسان به دست آمد این سیم و زر به شمشیر، آن پول سرخ و سفید كنون است این گنج چون خونبها [صفحه 66] نبخشی به بیهوده بر این و آن اگر راست باشد چنین گفته ها وخیم است پایان كارت، وخیم بدانكس كه تخم نبات از زمین قسم می خورم گر گزارش درست مگیر این چنین سهل، امر خدا در این ره دگر باره گویم ترا مسلمان كه باشد عرب یا عجم مسلمان به هر رنگ و گوهر بود بیندیش بر خویش، زین رهگذر [صفحه 67]
«لا تصلح دنیاك بمحق دینك»
برانگیختی خشم حق بی سبب
همی سخت رنجانده ای پیشوا
كه خشنود سازی ز خود، آن و این
به تبذیر بر دین رساندی زیان
یكی جمع بی مایه باشد یله
به ترفند داری به گرد سرا
شفیع تو گردند آن ناكسان
كه دزدیده عقل ترا با شعار
كه پیموده ای راههای خلاف
به نفع گدایان تو داری روا
كه هستند اوباش گردت یله
كه سرباز اسلام داده است سر
به كوشش ز هر گوشه آمد پدید
خیانت بدین مال كی شد روا؟
كزین كار البته بینی زیان
سزای خیانت بگیری ز ما
از این كرده افتی تو در رنج و بیم
برآورد و پرورد انسان چنین
بود تا همه عمر، این رنج تست
خیانت به احكام نبود روا
بپرهیز و غافل مباش از خدا
به نزد خداوند شد محترم
به نزدیك یزدان برابر بود
ز اسراف و تبذیر شو برحذر
صفحه 66، 67.